کد خبر 219809
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۲:۴۶

رهبر انقلاب در یکی از اولین دیدارها به احمدی‌نژاد تذکر دادند که گمان مصونیت از انحراف را مطلقاً نباید در خودمان راه بدهیم؛ یعنى هیچ‌کس نباید بگوید وضع ما که روشن است و مثلاً در خط دین و خدا داریم حرکت مى‌کنیم و منحرف نمى‌شویم.

به گزارش مشرق، دفتر پژوهش‌های موسسه کیهان روزانه بخش هایی از کتاب «شاه‌کلید انگلیسی»، نوشته «پیام فضلی‌نژاد» را در قسمت پاورقی روزنامه کیهان منتشر می‌کند که در ادامه بخش دیگری از فصل چهارم این کتاب می‌آید:


«ماموریت غیرممکن» امیراحمدی و پیشنهاد معاون نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی ظاهراً در نگاه اول پیشرفت خوبی داشت و به یک نتیجه کاربردی موثر رسیده بود؛ خصوصاً که معاون احمدی‌نژاد در برابر موج اعتراضات مراجع تقلید و سیاستمداران و شخصیت های فرهنگی و اجتماعی ، حاضر به پس گرفتن حرفش درباره «دوستی با مردم اسرائیل» نبود و رئیس‌جمهور نیز می‌کوشید از هرگونه موضع‌گیری علیه مشایی طفره برود. این وضعیت برای دولت، مثل یک «تعلیق ایدئولوژیکِ» آزاردهنده بود و رفتار سیاسی مشایی هم فقط به التهابات دامن می‌زد. 20 روز بعد، مشایی دوباره یک نشست خبری در «کاخ گلستان» ترتیب داد. طبیعتاً او در برابر مطالبات بحق حامیان گفتمان سوم تیر - که ماهیتِ حقیقی اسرائیل جنایتکار و صهیونیست‌های غاصب را از مکتب «اسلام ناب» امام خمینی(ره) آموخته بودند - باید عذرخواهی و عقب‌نشینی می‌کرد، اما هدفی جز پیچیده‌تر ساختن بحران نداشت و در این میان، اعتبار رئیس‌جمهور اولین آسیب جدی را می‌دید. مشایی در نشست خبریِ «کاخ گلستان» باز هم اعلام کرد:

برای هزارمین بار می‌گویم با مردم اسرائیل دوست هستیم.

بدین‌ترتیب «حلقه انحرافی» در روزهای داغ تابستان 1387 ایجاد اولین بحران گفتمانی- سیاسی را در منظومه فکری رئیس‌جمهور کلید زد و عملاً نخستین «حمله معتبر» از درون دولت را علیه باورهای راستین احمدی‌نژاد انجام داد. (از این پس، «حلقه انحرافی دولت» به طور متوسط در هر دو ماه یک هزینه سنگین سیاسی را به شخص رئیس‌جمهوری تحمیل کرد و طی 5 سال حدود 30 حمله ایدئولوژیک و بحران ضدگفتمانی را از درون دولت علیه باورهای او تدارک دید. در واقع، پدیدآوردن دست‌کم 15 بحران گفتمانی و 15 هزینة سنگین سیاسی برای سقوط منزلت یک رئیس‌جمهور کافی بود، چون هربار از اعتبار احمدی‌نژاد نزد هواداران اصیل «گفتمان سوم تیر» می‌کاست و او را بیشتر از جمع یاران واقعی خود جدا می‌ساخت.) اسفندیار رحیم‌مشایی حتی روز 21 مرداد 1387 برای تبیین بیشتر فلسفه «اظهار دوستی با مردم اسرائیل» یک یادداشت اختصاصی را در اختیار سایت «عصر ایران» از رسانه‌های حامیِ هاشمی رفسنجانی گذاشت و خیلی صریح نوشت:

ما جنگی با اسرائیل نداریم. بعضی‌ها فکر می‌کنند همه مردم اسرائیل در خیابان‌ها پوتین به پا کرده‌اند! این باید افتخار ما باشد که با هیچ ملتی دشمنی نداریم.

دیدگاه‌های مشایی شباهت‌های زیادی به دیدگاه‌های «حزب کارگزاران» داشت، چنان که عصر یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 «اکبر هاشمی رفسنجانی» نیز در دیدار با خبرنگاران و نویسندگان جریان فتنه، همین دیدگاه را درباره «جنگ با اسرائیل» تکرار کرد. اظهار دوستی با مردم اسرائیل از بیخ و بن با فتوای صریح امام خمینی(ره) درباره «شهرک‌نشینان صهیونیست» مخالف بود و روز 22 مرداد 1387 برای چندمین‌بار روزنامه «کیهان» در کنار دیگر رسانه‌ها‌، چهره ها و شخصیت های اصول گرا خواستار عذرخواهی و عزل مشایی شد. رفتار رئیس‌جمهور کم کم به ایجاد یک حاشیه امن برای مشایی انجامید، چون احمدی‌نژاد خط‌قرمز خود را برخورد با او می‌دانست. پافشاری مشایی بر موضعش زمینه ارسال سیگنال اسرائیل را فراهم ساخت و روز 9 شهریور 1387 «شیمون پرز» به میدان آمد. رئیس‌جمهور رژیم صهیونیستی در گفت وگو با رادیو صدای آمریکا ضمن تروریست نامیدن احمدی‌نژاد از سخنان آشتی‌جویانه «اسفندیار رحیم‌ مشایی» استقبال کرد و گفت:

دوستی ما با ملت ایران 2500 ساله است. ما «دوران طلایی» با ایران داشتیم و یهودیان به «کوروش هخامنشی»، پادشاه باستانی ایران به دلیل نقشی که در آزاد شدن «بردگان یهودی بابل» داشت، احترام می‌گذارند.


از راست: حمید بقایی (معاون اجرایی رئیس‌جمهور)، محمدرضا رحیمی (معاون اول رئیس‌جمهور)، محمود احمدی‌نژاد، اسفندیار رحیم‌مشایی (سرکرده حلقه انحرافی دولت) و محمد شریف‌ملک‌زاده (معاون رئیس‌جمهور)؛ 20‌ اسفند 1391، « جشن استقبال از نوروز». در این مراسم که با حضور اعضاء برجسته حلقه انحرافی دولت (دست راست و چپ رئیس‌جمهور) برگزار شد،« محمود احمدی‌نژاد» نشان درجه یک فرهنگ و هنر را به مشایی اهداء کرد.

ستایش رئیس‌جمهور اسرائیل از «ضدگفتمان» حلقه انحرافی، نه تنها به حساسیت احمدی‌نژاد منجر نشد، بلکه او روز پنجشنبه 28 شهریور در آستانه چهارمین سفرش به آمریکا درباره «دوستی با مردم اسرائیل» گفت «حرف مشایی، حرف مکتب ما و حرف دولت است!»355 پس از 2 ماه جنجال، موضع رئیس‌جمهور گره این بحران سیاسی را کور کرد. حالا همه نگاه‌ها به سوی رهبر معظم انقلاب دوخته شد تا با تدبیر حکیمانه‌شان راه عبور از این التهاب هزینه‌ساز را ترسیم کنند. هنوز یک روز از تأیید «دوستی با مردم اسرائیل» توسط رئیس‌جمهور نگذشته بود که رهبر انقلاب در دومین خطبه نماز جمعه روز 29 شهریور 1387 جلوی یک انحراف سیاسی دولت نهم را گرفتند و موضع مستدل و قاطع نظام را اعلام کردند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای «دوستی با مردم اسرائیل» را یک «حرف غلط و غیرمنطقی» و «قضیه‌ای پوچ» دانستند که نباید دستمایه التهابات سیاسی قرار گیرد، زیرا چنین اظهاراتی چیزی بیش از یک مساله‌ای «کوچک» و «جزیی» نیست؛ بنابراین در منظومه سیاسی و گفتمانی نظام هیچ جایی ندارد. رهبر معظم انقلاب فرمودند:

یک نفر پیدا می‌شود درباره مردمی که در اسرائیل زندگی می‌کنند یک اظهارنظر می‌کند، البته این اظهارنظر، «اظهارنظر غلطی» است. اینکه گفته شود ما با مردم اسرائیل هم مثل مردم دیگر دنیا دوستیم، این حرف درستی نیست، «حرف غیرمنطقی» است.... ما با یهودی ها هیچ مشکلی نداریم، با مسیحی ها هیچ مشکلی نداریم، با اصحاب ادیان در دنیا هیچ مشکلی نداریم، اما با غاصبان سرزمین فلسطین چرا، مشکل داریم. غاصب هم فقط رژیم صهیونیستی نیست. این موضع نظام است این موضع انقلاب و موضع مردم است. حالا کسی حرفی می‌زند اشتباه ، عکس‌العمل‌هایی هم در مقابل آن نشان داده می‌شود. خوب مساله را باید تمام کرد. اینکه یک روز یک نفر از این طرف بگوید، یکی از آن طرف بگوید، یکی این جور استدلال کند، یکی از آن طرف حرف بزند، این درست نیست، این التهاب آفرینی است؛ حرفی بود گفته شد و اشتباه بود و تمام. موضع جمهوری اسلامی و موضع دولت جمهوری اسلامی هم این نیست... خوب این «حرف خطایی» بود، حرف درستی نبود. این را نباید وسیله التهاب قرار داد. من خواهش می‌کنم از همه، این جور مسائل کوچک و مسائل جزئی را، حرفی بر زبان کسی جاری می‌شود، مطلبی گفته می‌شود، این را وسیله‌ای قرار ندهند برای اینکه مدتی جریان سازی و مساله‌آفرینی بشود در سر تا سر کشور، یک عده موافق یک عده مخالف سر قضیه ای پوچ، خوب موضع نظام مشخص است، تمام شد.

در واقع رهبر انقلاب پیش از هر چیز ابتدا شخص رئیس‌جمهور را از سقوط به ورطه یک «بحران ایدئولوژیک» نجات دادند و مانع تحمیل هزینه‌های بیشتر به احمدی‌نژاد گشتند، چون موضع مشایی با ماهیت و منطق گفتمان رئیس دولت درباره «صهیونیسم» در تباین مطلق بود و یک «ضدگفتمان» علیه رئیس‌جمهور اصول‌گرا به حساب می‌آمد. رهنمودهای رهبری یک مرزبندی دقیق میان «موضع نظام و دولت» با «موضع فردی» در حد و اندازه یک معاون تازه‌کار رئیس دولت را ترسیم کرد و از همین نقطه، وزن و اهمیت و اعتبارِ رفتارهای سیاسی «اسفندیار رحیم مشایی» برای نظام به روشنی مشخص شد. او از دو سال قبل‌تر نیز حرفهای عجیب و غریبی درباره «حجاب» می‌زد؛ حتی دی‌ماه 1385 فیلم حضورش در مجلس رقصی در ترکیه و در حین انجام یک ماموریت دولتی رسمی به عنوان رئیس «سازمان میراث فرهنگی و گردشگری» منتشر شد، اما این‌بار دیگر فرصتی برای ادامه حاشیه‌سازی نیافت. در عین حال سخنان رهبر انقلاب در پایان خطبه دوم نماز جمعه شامل یک هشدار مهم به فعالان سیاسی نیز بود و توصیه جدی کردند که فعالان سیاسی از «بی‌انصافی علیه دولت» بپرهیزند. در تابستان 1387، احمدی‌نژاد هرچند نخستین اشتباه بزرگ سیاسی‌/ گفتمانی‌اش را با حمایت از ایده پوچ و بی‌پایة «دوستی با مردم اسرائیل» مرتکب شد، اما همچنان یک رئیس‌جمهور مکتبی و مردمی و دلسوز شناخته می‌شد و دغدغه رهبر معظم انقلاب نیز مراقبت و حفاظت از این سرمایه بزرگ برای نظام بود. احمدی‌نژاد نیز مانند ما «معصوم» نبود. البته این نخستین تذکر علنی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به رئیس‌جمهور احمدی‌نژاد نبود؛ گرچه نخستین‌بار بود که رهبر معظم انقلاب با تبیین مصداق موضوع (دوستی با مردم اسرائیل) مانع یک انحراف گقتمانی شدند.

«انحراف از اصول» همواره یکی از دغدغه‌های کلیدی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بوده است؛ چنان که هم در دوران ریاست‌جمهوری «اکبر هاشمی رفسنجانی» و هم در هنگام زمامداری «سیدمحمد خاتمی» رهبر معظم انقلاب پیرامون «انحراف» هشدار دادند. وقتی روز 8 شهریور 1384 «محمود احمدی‌نژاد» برای نخستین‌بار به همراه اعضاء هیات دولت به دیدار رهبر معظم انقلاب رفت، ایشان به تشریح نظریه‌های «عدالت» در نظام‌های معاصر جهان و تبیین «عدالت» از منظر «مکتب اسلام ناب» پرداختند و فرمودند:

اگر «عدالت» را از «معنویت» جدا کنیم - یعنى عدالتى که با معنویت همراه نباشد - این هم عدالت نخواهد بود. عدالتى که همراه با معنویت و توجه به آفاق معنوىِ عالم وجود و کائنات نباشد، به «ریاکارى» و «دروغ» و «انحراف» و «ظاهرسازى» و «تصنع» تبدیل خواهد شد.

دومین دیدار رئیس‌جمهور احمدی‌نژاد و کابینه با رهبر انقلاب اسلامی روز 17 مهر 1384 یعنی دوماه پس از آغاز به کار «دولت نهم» رقم خورد. در واقع، این نخستین‌بار بود که دولت جدید در ماه مبارک رمضان به حضور ولی‌امر مسلمین می‌رسید. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای این ملاقات را نیز به سنت مرسوم خود در جلسات ماه رمضان رهبری با دولت‌ها به بازخوانی «نصایح و مواعظ نهج‌البلاغه» اختصاص دادند؛ زیرا اعتقاد دارند «فهم منطق علوى در باب مسائل کلان اداره‌ کشور از خلال این مواعظ به‌دست مى‌آید.» از این رو، رهبر انقلاب تبیین علل و دلایل «انحراف» از رهگذر شرح «فرمان امیرالمؤمنین به مالک‌اشتر» را به عنوان دستور جلسه تعیین کردند و در همان ابتدای دیدار با رئیس‌جمهور احمدی‌نژاد و دولت نوپا تذکر دادند:

نکته‌ى اول این‌که گمان «مصونیت از انحراف» را مطلقاً در خودمان نباید راه بدهیم؛ یعنى هیچ‌کس نباید بگوید وضع ما که روشن است و مثلاً در خط صحیح و در خط دین و خدا داریم حرکت مى‌کنیم و منحرف نمى‌شویم؛ نه، چنین چیزى نیست. امکان «لغزش» و «انحراف» از خط مستقیم براى همه هست و همه هم وسیله‌ى اجتناب از این انحراف را دارند؛ یعنى این‌طور نیست که یک سرنوشت قطعى و حتمى وجود داشته باشد تا ما بگوییم هر کس در این راه حرکت مى‌کند، ناگزیر باید لغزش پیدا کند؛ نه، انسان مى‌تواند بدون لغزش و انحراف راه را ادامه دهد. اما «مصونیت از انحراف» هم «تضمینى» نیست که انسان بگوید ما که دیگر منحرف نمى‌شویم؛ بنابراین خاطر جمع سر را روى بالش نرمى بگذارد و از حال خودش غافل شود. هیچ‌کدام از این دو طرف قضیه نباید مورد بى‌توجهى قرار بگیرد.

وسیله‌ى «عدم انحراف» و پرهیز از انحراف چیست؟ «مراقبت از خود.» باید مراقب بود. اگر از خود مراقبت کنیم، منحرف نمى‌شویم. اگر از خود مراقبت نکنیم، یا از ناحیه‌ى سستى و ضعف در پایه‌ها و مبانى عقیدتى انحراف به انسان روى مى‌آورد، یا از ناحیه‌ى شهوات به انسان روى مى‌آورد. حتّى کسانى که پایه‌ها و مبانى اعتقادى آنها محکم است، شهوات نفسانى بر نگاه و بینش عقلىِ درست و عمیق نسبت به خط و راه و هدف غلبه مى‌یابد و انسان را منحرف مى‌کند؛ که ما مواردش را دیدیم... وقتى انسان نسبت به تعهدى که با خداى خود دارد، بى‌توجهى نشان داد و «خلف وعده» کرد، «نفاق» بر قلب او مسلط مى‌شود. بنابراین اگر ما بى‌توجهى کنیم و تن به شهوات و هوى‌ها بسپاریم، ایمان مغلوب و عقل مغلوب مى‌شود و هوى‌ و هوس غالب؛ باز هم همان انحرافى که از آن مى‌ترسیدیم، ممکن است پیش بیاید.

نکته‌ى دوم این‌که ماها اگر بخواهیم در این جایگاهى که هستیم، از احتمال خطاى خودمان کم کنیم، باید از «سخن درشت خیرخواهان» نرنجیم؛ یکى از راههاى سلامت این است... کسى که مى‌دانید قصد عناد و دشمنى ندارد، ولو با لحن درشتى هم حرف مى‌زند، از او نباید واقعاً برنجید. به سخن نرم و دلنشین «چاپلوسان» هم دل نسپرید. اگر ما این را رعایت کنیم، به نظر من خیلى به سود ماست... شما به عنوان یک حاکم، یک رئیس یا یک وزیر، وقتى «طرفدار قشرى» هستید، قهراً به آن «قشر» امکاناتى تعلق مى‌گیرد و آن قشر تمکنى پیدا مى‌کند که همین «امکانِ تطاول آنها» بر حقوق مردم را به‌وجود مى‌آورد؛ پس حواستان باشد.

یک جمله‌ى دیگر از این نامه‌ى مبارک (فرمان امیرالمومنین به مالک اشتر) این است: «ثم انظر فى امور عمّالک»؛ کارها و امور کارگزاران خودت را مورد توجه قرار بده. اول، «انتخاب کارگزاران» است؛ «فاستعملهم اختباراً»؛ با «آزمایش» آنها را انتخاب کن؛ یعنى نگاه کن ببین چه کسى شایسته‌تر است. همین شایسته‌سالارى‌یى که امروز بر زبان ماها تکرار مى‌شود، به معناى واقعى کلمه باید مورد توجه باشد. امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) هم در این‌جا به آن سفارش مى‌کنند. «و لا تولهم محاباه و اثره»؛ نه از روى «دوستى» و «رفاقت» کسى را انتخاب کن، که ملاکها را در او رعایت نکنى - فقط چون رفیق ماست، انتخابش مى‌کنیم - نه از روى استبداد و خودکامگى؛ انسان بگوید مى‌خواهم این فرد باشد؛ بدون این‌که ملاک و معیارى را رعایت کند یا با اهل فکر و نظر مشورت کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس